به نام آنکه عشق را آفرید
وقتی که یادی از تو بر چشم من نظر کرد
خو کرده ی قفس را بد بخت و دربدر کرد
من آنکه بوده عمری مانده ز کاروان ها
دستان بی پناهم .... امید یک نفر کرد
گفتم خدای شب ها شاید به من نظر کرد
افسوس که گریه هایم تکرار بی ثمر کرد
گفتم گناه من بود دل با گناه سر کرد
گفتند مرا که خاموش آنچه که شد قدر کرد
گفتم خداست شاهد بر مردمان عالم
بشنید صدای من را بر درد من نظر کرد
داد آنچه دل طلب کرد یار از دلم سفر کرد
از آن زمان که او رفت دلم قصدی دگر کرد
تا آن زمان که آید از جان من حذر کرد